کد مطلب:124723 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:232

سردار سپاه
شركت در جبهه ی نبرد و فتوحات زمان خلفا یكی از موضوعات در خور اندیشه است. زیرا بسیاری از نبردها تحت اشراف امام علی علیه السلام شكل می گرفت و خلفا در موضوعات مهم با حضرت مشاوره و نظر وی را جلب می نمودند. به همین جهت جهاد مشروعیت خود را با اذن امام معصوم علیه السلام حاصل می نمود. به همین سبب مشاهده می شود كه حضرت راضی می شوند فرزندانشان مانند حسن وحسین كه بسیار برای وی عزیز و مغتنم بودند، جانشان را در خطر قرار داده، در جبهه شركت نمایند.

تاریخ نمونه های فراوان از این خاطرات را در حافظه خود ضبط نموده است. چنانچه در سال 26 هجری در زمان عثمان كه آفریقا به دست سپاه اسلام فتح شد از جمله فرماندهان سپاه، حسن و حسین بودند، عبدالله بن ابی السرح فرمانده سپاه از عثمان یاری طلبید. عثمان حسن وحسین علیهما السلام و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن



[ صفحه 89]



جعفر را به همراه سپاه اعزام نمود. [1] .

و نیز در فتح طبرستان در سال 30 هجری كه فرماندهی سپاه به عهده سعد بن عاص بود، حسن و حسین و عبدالله بن عمرو عبدالله بن عباس وعبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمروعاص از جمله فرماندهان سپاه اسلام بودند. [2] .

در انقلاب مردم بر علیه عثمان تلاش امام علی علیه السلام این بود كه فتنه را مهار نموده تا منجر به قتل خلیفه نشود. و در این راستا تا آن مقدار پیش رفت كه برای حراست از خانه عثمان كه در محاصره انقلابیون قرار داشت فرزندان دلبندش یعنی حسن وحسین را به نگهبانی خانه گماشت و امام مجتبی علیه السلام در انجام این مسؤولیت سخت مجروح شد كه خون از سر و صورت حضرت سرازیر شد. [3] نقش مشاركت امام مجتبی و برادر بزگوارش با اشراف امام علی تا این حد می باشد كه جان خود را در معرض خطر جدی در جهت حفظ آرمان امت اسلامی و صلاح مسلمانان قرار می دادند.

در زمان حكومت داری علی علیه السلام نیز در كنار رهبری در روی دادهای مهم سیاسی و اجتماعی مشاركت داشتند. البته این نقش آفرینی امری طبیعی به نظر می رسد، زیرا در این زمان زعامت حق مداری علی شكل گرفته است و مشاركت در استقرار نظامی كه علی زعامت آن را عهده دارد بسی افتخار بزرگ برای هر فرد مسلمان است.

از جانب دیگر امام مجتبی علیه السلام فردی مؤمن و پایدار در ایمان خویش و در زمینه های اجتماعی، فردی جسور و بسی شجاع می باشد. روشن است كه چنین فردی بیشترین نقش را به عهده



[ صفحه 90]



خواهد داشت. چنین فردی خطر پذیرترین و پیش گام در عرصه های اجتماعی و نظامی خواهد بود.

در زمان پرفراز و نشیب زمامداری علی علیه السلام روی دادای مهم و بس شگفت انگیزی رخ داده است. شكل گیری احزاب و جریان های اجتماعی و نیز پدیدار شدن فتنه ها بخشی از آن را شكل می دهد.

جریان های اجتماعی مانند تشكل همسو و همراه اهل بیت و احزاب چالشگر مانند قومیت حمراء، گسترش حزب عثمانیه و نیز سه فتنه مهم ناكثین و قاسطین و مارقین عمده ترین آنها می باشد. در مهار نمودن این فتنه ها بیشترین نقش را بعد ازامام علی، حسن بن علی علیهماالسلام به عهده دارد. در اولین جنگ داخلی «جمل» كه امام همام به نیروی فراوان نیازمند بود، امام مجتبی بود كه همراه عده ای مانند عمار و عبدالله بن عباس به كوفه و اطراف آن اعزام شدند و نیروی بسیاری را از كوفه بسیج جبهه نمودند. [4] همان نیروی كه تعادل جبهه را به سود علی علیه السلام تغییر داد و فتنه جمل را در كوتاهترین زمان از حدقه بیرون افكند.

در جنگ صفین حسن بن علی به همراه برادرش حسین فرماندهی سپاه را به عهده داشتند و در خط مقدم جبهه می خروشیدند. آن گونه در آغوش خطر قرار گرفته بودند كه امام همام بر جان آنان بیمناك شد و فرمود این دو فرزندم را دریابید، كه اگر شهید شوند نسل رسول الله صلی الله علیه و آله منقطع خواهد شد: املكوا عنی هذا الغلام لا یهدنی فاننی انفس بهذین یعنی الحسن و الحسین علیهما السلام لئلا ینقطع بهما نسل رسول الله صلی الله علیه و آله [5] «این پسر را دریابید، تا با شهید شدنشان نسل



[ صفحه 91]



رسول الله صلی الله علیه و آله بریده نشود و با شهید شدن آنها پشت من نشكند.» و بعد از صفین نیز حسن بن علی همواره در كنار علی و در ركاب علی در برهه های حساس یار علی بود. [6] .

تاریخ زندگی امام مجتبی علیه السلام گواهی می دهد كه حضرت برجسته ترین فرد بعد از پدر بوده است. در دوران قبل از امامت خویش در مسائل گوناگون اجتماعی و نظامی سهیم بوده و بیشترین فداكاری را در راه استقرار دین و نیز حكومت علوی را به زمان و شناخت فتنه ها را گواهی می دهد. این صلابت حیدری هماره تداوم یافته و ارزش آفرینی نمود تا در زمان زمامداری خود حضرت به گونه های دیگر عرصه پدیداری و ظهور آن فراهم شد.


[1] تاريخ ابن خلدودن، ج 2، ص 128.

[2] طبري، ج 4، ص 18.

[3] مروج الذهب، ج 2، ص 345.

[4] الامامة و السياسية، ج 1، ص 86، مروج الذهب، ج 2، ص 359، الجمل، ص 27 و 294.

[5] نهج البلاغه، خ 207، ص 323.

[6] طبري، ج 4، ص 268، فتوح، ج 2، ص 559، وقعة صفين، ص 205 و 249.